بهاردلها
ای عشق! بیا كه سینههامان شد چاك «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاك
چشمی كه تو را ندیده باشد كور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نراك»
آغاز امامت امام عصر(عج) بر تمامی شیعیان و منتظران حضرتش مبارک باد.
ای عشق! بیا كه سینههامان شد چاك «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاك
چشمی كه تو را ندیده باشد كور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نراك»
آغاز امامت امام عصر(عج) بر تمامی شیعیان و منتظران حضرتش مبارک باد.
از نگاه رهبر انقلاب روح دیانت حاکم بر دلهای مردم و توجه به فرهنگ عاشورا از خصوصیات مشترک حماسه ی 9 دی و حوادث دوران پیروزی انقلاب اسلامی است.
آیت الله خامنه ای حرکت 9 دی را عامل در هم پیچیده شدن بساط فتنه و فتنه گران و حادثه ای ماندنی در تاریخ معرفی می کنند.
* موضع گیری صریح در مقابل اهانت به امام حسین(ع)؛ نشانه روشن بینی مردم
می بینید مردم پایبندی شان به مسایل دینی و ارزشهای معنوی بیشتر شده است. کی در کشور ما این همه جوان در مراسم معنوی شرکت می کردند؛ در مراسم عبادی ماه رمضان، در روز عید فطر؟ این اجتماعات عظیم، این روشن بینی مردم در زمینه مسائل سیاسی سابقه نداشته است. بعد از اهانتی که در روز عاشورای سال 88 به وسیله یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز 9 دی توی خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنی ابراز کردند. دست های دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبه روز این احساسات تندتر و این معرفت عمیق تر شده است.
ولادت
امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش – که یک درم و چیزى افزون بود – نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها کنیه اوست .
لقب هاى او: سبط، سید، زکى ، مجتبى است که از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.
پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.
امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .
امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه که دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما در این باره کمى بعدتر سخن خواهیم گفت .
امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى به رسول اکرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند:
(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندکى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریک ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه . سیمایى نمکین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).
ابن سعد گفته است که (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى کردند).
کمالات انسانى
امام حسن (ع ) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى کرد و مى بوسید و مى بویید.
از پیغمبر اکرم (ص ) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع ) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند).
امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده ، در حالى که اسبهاى نجیب را با او یدک مى کشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست ، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد که بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى کرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).
سرشت و طینت امام
در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر که او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر که با او آمیزش داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :
(پس از رسول خدا (ص ) هیچکس از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او کسى از برابرش عبور نمى کرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى کردند). در راه مکه از مرکبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در کاروان همه از او پیروى کردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در کنار آن حضرت راه افتاد.
ابن عباس که از امام حسن (ع ) مسن تر بود، رکاب اسبشان را مى گرفت و بدین کار افتخار مى کرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.
با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود که : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (ع ) فورا از مرکب فرود آمد و گفت : (خدا متکبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت کرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاک .
در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت کرده که :
حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند که پیرزنى در آن زندگى مى کرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین کردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید. یکى از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقدارى بریان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکى رفتار خواهیم کرد. و رفتند. شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى کشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و کار بر پیرزن سخت شد، از آن محل کوچ کرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع ) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم که در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.
حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود که به گفته مروان ، با کوهها برابرى مى کرد.
پرهيز از افراط و تفريط:
امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند:
«تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود … به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.»
توجه به آن حضرت همراه بامحبت
امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»
ولايت حضرت علي (ع)
در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد:
پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»
توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج
در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.»
عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج)
در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟»
شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟!
مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»
اخلاص در عمل
يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»
بردباري و شکيبايي
در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»
تحصيل معارف اهل بيت (ع)
مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.»
کمک به مردم
در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»
توجه به پدر و مادر
در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.
توسل به قمر بني هاشم (ع)
از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»
احترام به قرآن
در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»
خدمت به محرومان
آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»
روضه حضرت ابوالفضل (ع)
در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»
ايران شيعه، خانه ماست
مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»
مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن
در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.»
شب یلداقدم آهسته بردار
کمی هم احترام مانگهدار
تومیبینی ربابم غصه داراست
بنی هاشم هنوزداغداراست
صدای العطش درگوش مانده
بدن هابی کفن هرگوشه مانده
شب یلداتوهم چله نشین باش
سیه پوش غم سالاردین باش
حالات نماز
1- یستادن در نماز:
ایستادن در نماز، باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می کند. این عمل باعث می شود تا فرد با صرف کمترین نیرو و انرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقسم نگاه می دارد.
وقتی چشمها در حالت نماز ثابت می ماند، جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی چون نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی خوابی و افکار نا آرام را از انسان دور می کند
2- رکوع در نماز:
تقویت ماهیچه های شکم، حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبویت مزمن، سوء هاضمه و بی اشتهایی از خواص رکوع در نماز است.
کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود که در تعادل و آرام کردن سمپاتیک موثر است.
مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز باعث تقویت عظلات صورت، گردن، ساق پا و رانها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد. تنظیم متابولیسم بدن، فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماریها از بدن، کمک به افزایش حالت استواری و استحکام مغز از دیگر خواص رکوع در نماز است.
3- سجده در نماز:
سجده، ستون مهره های بدن را تقویت کرده و درد های سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن یبوست و سوء هاضمه، پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن منطقه شکمی کمک می کند.
سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده، که این امر با تغذیه غدد باعث حفظ شادابی، زیبایی و طزاوت پوست می شود.
حالات سجده به واسطه باز کردن مهره ها از یکدیگر، باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند شده و این اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این امر برای سلامت انسان بسیار حائز اهمیت است.
اگر فاصله مهر از نمازگزار به اندازه حدودا یک وجب جلوتر از حالت معمولی باشد، کشش بیشتری در کمر حس می شود که باعث مداوای کسانی که دیسک و یا ناراحتی کمر دارند می شود. و اگر کسی که سالم است این کار را انجام دهد، هیچ گاه دچار دیسک و ناراحتی کمر نمی شود.
سجده باعث آسودگی و آرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. سجده قدرت درک و فهم را زیاد می کند. دلیلش این است که در سجده به پیشانی ما فشار می آید و باعث می شود که کاملا روی پیشانی متمرکز شویم ( اگر در این حالت به نوک بینی مان نگاه کنیم، خود به خود به پیشانی فشار می آید ) و این امر اگر با دقت و تمرکز زیاد صورت گیرد، بعد از مدت طولانی سبب بیداری چشم بصیرت شخص می گردد.
در علوم ماوراءالطبیعه به این چشم، چشم سوم گویند که بین دو ابرو و چشم واقع شده است. در علوم یوگا نیز به چاکرای “آجنا” معروف است.هدف یک یوگی مشتعل کردن انرژی روحانی در چاکراها بلاخص چاکرای آجناست. که بتواند بدون دو چشم طبیعی ببیند.
یکی از فواید ظاهری نماز و سجدههای مستحبی و طولانی در نماز شب پیشگیری از بروز بیماری آرتروز است، زیرا حرکات فیزیکی ویژهیی را انجام میدهد، در نماز نافلهی شب چون فرد در دل شب از خواب بیدار میشود و سد استراحت طولانی را در بستر نرم و راحت میشکند و حرکات فیزیکی نماز را انجام میدهد، جلوی ابتلاء به آرتروز گردن و کمر را میگیرد.
در سجدههای مستحبی طولانی به دلیل اینکه دستها از آرنج تا کف دست روی زمین قرار میگیرد و شکم به سمت پایین کشیده میشود و پیشانی و گونهها در چند جهت روی مهر یا زمین قرار میگیرد، شرایطی ایجاد میشود تا از بروز آرتروز مهرههای گردن و کمر جلوگیری گردد.
مطالبی که در رابطه با فواید علمی نماز گفته می شود، فقط بعد کوچکی از ابعاد متعدد نماز است. پرداختن به فواید دنیوی نماز، نباید ما را از توجه به دریاهای نور و معنویت نماز غافل کند.
امروزه تاثرات امواج تلفن همراه بر مغز کاملاً مشخص است و نماز تنها راه از بین بردن این امواج مخرب است
وضو و معالجه بیماری ها
وضو سبب رفع بسیاری از بیماریها می شود. دلیلش اثر آب سردبر روی نقاط حساس بدن در قسمتهایی است که وضو می گیریم. جالب این است که در دین اسلام نقاط طب سوزنی مخصوصا در وضو رعایت شده است.
برای مثال، آقایان باید آب را از پشت آرنج بریزند. ولی خانمها باید آب را از قسمت تای دست بریزند. چونکه نقاط طب سوزنی در آقایان و خانها در بعضی از نقاط فرق می کند.
این را هم بدانید که با تحریک نقاط طب سوزنی بوسیله آب سرد وضو، خط سیر چهارده نصف النهار را تحریک می کنیم و باعث سرحالی، شادابی، تسکین دردها، نیروی جسمانی وروحی و معالجه بسیاری از بیماریها می گردد.
و همچنین تمامی اعضاء داخلی بدن را تقویت می کند.از جمله: ریه ها، روده بزرگ، معده، قلب، کلیه ها، کبد و…
ایجاد نیرو و نشاط با وضو
در احادیث آمده که بعد از وضو، بدن را با چیزی خشک نکنیم وبگذاریم خودش خشک شود. دلیل آن اینست که بدن در برابر سرمائی که حس می کند، خود به خود درجه حرارت آن بالا می رود تا بدن را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شودو اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عظلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.
هر کدام از پيام آوران خدا، که به رنج و مشکل بزرگي مي رسيد با نام و ياد حسين و خداي حسين عليه السلام بر طرف مي شد که اين مورد به چند روايت بسنده مي شود:
1 - در توبه و نيايش آدم ، خداوند نام هاي پنجگانه مقدس را به آموخت و او به زبان آورد و با نام حسين عليه السلام نيايش او مورد قبول قرار گرفت .
2 - در طوفان نوح براي آرام گرفتن کشتي ، به آن حضرت وحي شد که به پنج نور مقدس توسل جويد و با نام حسين عليه السلام کشتي نوح به طور دلخواه در قرارگاه خويش قرار گرفت .
3 - در دعاي زکرياي پيامبر که مي گفت : پروردگار! از جانب خود به من فرزندي ارزاني دار..خداوند، نام هاي مقدس پنجگانه را به او آموخت و او با به زبان آوردن نام گرانمايه حسين عليه السلام بشارت به يحيي پيامبر بدو رسيد.
4 - حضرت يونس در نجات از شکم ماهي ، خداي را فرا خواند و هنگامي که با ياد آوري نام هاي پنجگانه به نام حسين عليه السلام اين بنده برگزيده خدا رسيد، نجات يافت .
5 - در جريان بر طرف شدن گزند و گرفتاري از ايوب پيامبر نيز، هنگام که به بارگاه خدا نيايش کرد و ندا رسيد که :
ارکض برجلک هذا معتسل بارد و شراب
پايت را بر زمين بکوب اين آبي است براي شست و شو و اين آبي است سرد براي آشاميدن . آنجا نيز با نام مقدس حسين عليه السلام دعايش برآورده شد.
6 - در جريان ابراهيم و اسماعيل که پيام آمد:وفديناه بذبح عظيم
او را به قرباني پرشکوهي باز خريديم .
روايت است که : اين قرباني پر شکوه حسين عليه السلام است با اين ترتيب پيام و مفهوم آيه نيز روشن است ، چرا که حسين عليه السلام برتر از اسماعيل بود.
7 - در نجات يوسف پيامبر از نهانگاه چاه ، نيز روايت است که : آن حضرت به وسيله جبرئيل به پنج نور مقدس توسل جست و با ياد و نام حسين عليه السلام بود که کاروانيان رسيدند و فرستاده آنان براي آب به سر چاه رهايي يافت .
8 - در نجات يوسف از زندان مصر، پس از سال هاي طولاني نيز، نام و ياد حسين عليه السلام و حرمت او در بارگاه خدا، نجات بخش بود
9- در برطرف ساختن غم و اندوه يعقوب نيز نام مقدس او کار ساز بود.
هنگامي که کار بر يعقوب سخت شد، رو به بارگاه خدا گفت : پروردگار! نور ديدگانم و فرزندم يوسف ، از دستم رفتند، آيا به من مهر نمي ورزي ؟
پيام رسيد که بگو: بار خدايا! تو را به شکوه محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام سوگند مي دهم که نور چشمم را به من باز گردان .
و با زبان آوردن نام حسين عليه السلام ، بشارت دهنده فرا رسيد و او بينا گرديد.
گفتم عمویم هست اواماکتک زد هرگاه آمدبرلبم باباکتک زد
وقتی که افتادم به روی خاروخاشاک آن نیمه شب حتی مراصحراکتک زد
یه دخترسه ساله که عاشقانه پدررادوست داشت بعدازشهادت پدرتنهاوغمگین بودتنهادلخوشی اش عمه جانش زینب بود.درمسیرحرکت قافله شبانه دربیابانی گم شدوقتی قافله اتراق کرد زینب(س)سرشماری کردمتوجه شدرقیه ازقافله جامانده است.زجر(لعنت الله علیه)بدنبال رقیه رفت دربیابانهامی گشت دنبال رقیه .
اززبان رقیه بگم:
مردی رسیدوتاکه چشمش برمن افتاد
من رابه قصدکشت درآنجاکتک زد
رقیه باعمه نجوامی نمود وازگرگهای آن بیابان شکایت هامیکرد.به عمه میگفت اگرجان برلبانم رسیده است برای این است که ازشام عاشورا کتک خورده ام تمام پیکرم کبودونیلی است آنقدرباعمه نجواکردتااینکه گفت دستی پریدلاله گوش مرادرید دیگرصدای عمه به گوشم نمی رسید.
السلام علیک یاسیدتی ومولاتی یارقیه
سه سال برایت کافی بودتابشوی شبیه ترین به مادر تواگرهجده ساله میشدی چه میکردی .
ساعت حرکت نزدیک شد.اسیران رابرمرکبهای نامناسب نشاندند.وقتی فرمان حرکت صادرشدبرای ایجادآزارواذیت روحی دستورآمدکه اسیران راازکناربدنهای شهداعبوردهند.
فریادضجه وناله بودکه به آسمان برمی خاست در این میان حالات دخترک نالان حسین علیه السلام ازهمه رقت بارتربوداوکه به سکینه موسوم بودآنقدردرکناربدن پدرضجه زدکه ازهوش رفت ودرآغوش زینب آرام گرفت.خودزینب نیزدرکناربدن پاره پاره برادرش دست به آسمان برده وعرضه داشت:
“خدایااین قربانی راازمابپذیر.”
خورشید کم کم به میان آسمان می رسیدقافله اسرابه کوفه نزدیک می شدند.کاروان اسرابه تدریج به دروازه شهرنزدیک شدند.ابن زیادتمهیدات شومی اندیشیده بودکه نهایت بهره برداری راازوروداسرانمایداودستوردادتاسرهای هفتادودوتن رادرکناردروازه کوفه نگاه دارندکه هم باعث زجرروحی کاروان شده وهم مردم پی به قدرت اوویزیدباشد.
رنج سفرگرسنگی وناراحتی اطفال وزنان ازچهره هایشان آشکاربود.مردم کوفه هاج وواج به این صحنه هامی نگریستند.دیدن سرهای شهدامصیبت اهل قافله راچندبرابرنموده وشیون ازایشان به پاخاست خصوصازینب(س)رابادیدن سرمقدس ابی عبدالله حالتی عجیب فراگرفت.به گریه اواهل قافله نیزگریستندومردم کوفه نیزگویی ازخواب سنگینی بیدارشده باشندناله وگریه سردادندگروهی نیزبارساندن مختصرطعامی آنرابه اطفال قافله دادندکه زنی از اهل بیت بافریاد"صدقه برماخاندان رسول خداحرام است”